موضوع | نام | شناسه | شرح | قوم (ملت) | مکان | شمارش |
---|---|---|---|---|---|---|
اشخاص | آدم | نخستین انسان آفریده شده از خاک و نخستین پیامبر خدا در روی زمین | آدم به زبان عربی به معنی در آوردن، ساختن و خاک سرخ است. در قرآن کریم واژه آدم به صورت مفرد 15 بار، بنی آدم 7 بار و ابنی آدم و ذریه آدم و کمثل آدم هر کدام یک بار به کار رفته است. اکثریت لغویون و مفسران واژه آدم را علم شخصی گرفته و نام یک فرد دانسته اند و بعضی هم آن را مثل نسان و بشر، نوع دانسته اند. در آیات نساء/1، اعراف/189، زمر/6 مقصود از واژه «نفس» آدم می باشد. واژه بشر در سوره ص/71 و واژه انسان در سوره حجر/26 شخص حضرت آدم (علیه السلام) می باشد. در آیاتی از قرآن کریم به موضوع آفرینش آدم پرداخته شده که خلقت او را از خاک (آل عمران/53) گِل ( سجده/7) گِل چسبنده (صافات /11) گِل خشک (حجر/28) عصاره گِل (مومنون/12) گِل سیاه و بد بو (حجر/28) بیان کرده است. | 1 | ||
اشخاص | ابراهیم | خلیل الله، دومین پیامبر اولوالعزم و از اجداد حضرت موسی و عیسی و محمد(ص) | در 63 آیه از 25 سوره قرآن 69 بار نام ابراهیم ذکر شده و چهاردهمین سوره قرآن به نام اوست که 52 آیه دارد. کلمه ابراهیم لفظ عجمی است که مرکب از «اب» به معنای پدر و «راحیم» به معنای «رحیم» است. القاب او خلیل الله (برگرفته از آیه 125 سوره نساء) ابوالانبیاء و ابوالفتیان می باشد. این پیامبر بزرگ در شهر «اور» از شهرهای بابل به دنیا آمد و در همان جا بزرگ شد و با بت پرستان به مبارزه پرداخت و سپس به شام هجرت فرمود. اسحاق و اسماعیل از پیامبران الهی از فرزندان حضرت ابراهیم بوده اند. درباره مدت عمر این پیامبر الهی از 175 تا 200 سال ذکر شده و دفن وی به وسیله فرزندانش در «حبرون» همان الخلیل امروزی انجام گرفته است. | اور از شهرهای بابل | 1 | |
اشخاص | ابلیس | نام خاص موجودی زنده، مکلف، متمرد از فرمان الهی و رانده شده از درگاه وی | درباره ریشه لغوی ابلیس برخی از لغت شناسان و مفسران آنرا واژه ای عربی از ریشه « ب-ل-س» به معنای یأس، حزن، درماندن ذکر کرده اند و برخی دیگر این واژه را عجمی (غیر عربی) دانسته اند. ابلیس به معنای کسی است که خیری نزد او یافت نشود و یا آنکه شر از او برخیزد و از رحمت الهی مایوس و پشیمان باشد. | 1 | ||
اشخاص | اسباط | پیامبرانی از آل یعقوب (علیه السلام) | اسباط جمع سبط و برگرفته از ریشه (س-ب-ط) به معنی امتداد و انتشار و در مورد نوادگان و افراد یک نسل به کار می رود. (العین، ص359) | 8 | 1 | |
اشخاص | اسحاق | از پیامبرن الهی، فرزند حضرت ابراهیم و نیای بنی اسرائیل | نام این پیامبر الهی 17 بار در قرآن کریم آمده است. مشهور لغویان اسحاق را واژه ای عبری می دانند که از «یصحاق» به معنای «می خندد» گرفته شده است اگرچه برخی آنرا عربی و مشتق از (س-ح-ق) دانستند. ( لسان العرب، ج6، ص 195) | 1 | ||
اشخاص | اسماعیل | فرزند بزرگ حضرت ابراهیم جد اعلی پیامبر خاتم(ص) از پیامبران الهی ملقب به ذبیح الله | اسماعیل واژه غیر عربی و معرب «اشماعیل» به معنی « خدایا دعایم را بشنو» واژه اسماعیل 12 بار در قرآن آمده است و به نظر بیشتر مفسران « اسماعیل صادق الوعد» در آیات 55-54 سوره مریم همان اسماعیل پسر حضرت ابراهیم است. همچنین آیات 107-101 سوره صافات که به داستان ذبح فرزند ابراهیم پرداخته نیز درباره حضرت اسماعیل است. پس از تولد حضرت اسماعیل از مادرش هاجر به فرمان خدا با راهنمایی جبرئیل در مکه که محل « غیر ذی زرع» ساکن شدند. (ابراهیم/37) | 8 | مکه | 1 |
اماکن | بابل | شهری باستانی در بین النهرین، محل به آتش افکندن حضرت ابراهیم (علیه السلام) | این واژه در عبری«بابل» یا «باول» در یونانی «بابیلون» به معنی دروازه خدا بوده است. ویرانه های شهر بابل هم اکنون بر کرانه رود فرات، نزدیک حله کنونی و 88 کیلومتری جنوب بغداد قرار دارد. منطقه تمدنی بابل نیز در جنوب بین النهرین از بغداد تا خلیج امتداد داشته است. از آغاز شهر بابل اطلاع دقیقی در دست نیست؛ اما چون این واژه ریشه سومری یا سامی شناخته شده ای ندارد باید میراثی از ساکنان پیش از سومر باشد. در احادیث اسلامی شهری ملعون محل نزول دو یا سه عذاب دانسته شده است. ماجرای رد الشمس نیز بنا به نظری در آنجا اتفاق افتاده است. (وسائل الشیعه، ج5، ص 181)> | 1 | ||
اشخاص | جالوت | از حکام بلاد بین مصر و فلسطین، کشته شده به دست داود (ع) | لفظ جالوت سه بار در قرآن مجيد تكرار شده است. جالوت كلمه عجمى است. در تورات نام جالوت، جلیات آمده است. نام فرمانده لشگرى بود كه بنى اسرائيل به جنگ آنها رفتند و حضرت داود او را در ميدان جنگ بكشت، بنى اسرائيل از او و لشگريانش هراسان و بيمناك بودند. «... قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ ... وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ .... فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ ... » (بقره/251-249) چون طالوت با لشكريان خود بيرون شد، گفت: «خداوند شما را به وسيله رودخانهاى خواهد آزمود. پس هر كس از آن بنوشد از پيروان من نيست و هر كس از آن نخورد، قطعاً او از پيروان من است، مگر كسى كه با دستش كفى برگيرد. پس همگى جز اندكى از آنها، از آن نوشيدند. هنگامى كه طالوت با كسانى كه همراه وى ايمان آورده بودند، از آن نهر گذشتند، گفتند: «امروز ما را ياراى مقابله با جالوت و سپاهيانش نيست.» كسانى كه به ديدار خداوند يقين داشتند، گفتند:«بسا گروهى اندك كه بر گروهى بسيار، به اذن خدا پيروز شدند و خداوند با شكيبايان است.» و هنگامى كه با جالوت و سپاهيانش روبرو شدند، گفتند: «پروردگارا، بر دلهاى ما شكيبايى فرو ريز و گامهاى ما را استوار دار و ما را بر گروه كافران پيروز فرماى.» پس آنان را به اذن خدا شكست دادند و داوود، جالوت را كشت و خداوند به او پادشاهى و حكمت ارزانى داشت و از آنچه مىخواست به او آموخت. اگر خداوند برخى از مردم را به وسيله برخى ديگر دفع نمىكرد، قطعاً زمين تباه مىگرديد. ولى خداوند نسبت به جهانيان تفضّل دارد. | 3 | ||
اشخاص | داود (ع) | از انبیاء بنی اسرائیل | نام حضرت داود (ع) شانزده بار در قرآن مجید آمده است. (بقره/251؛ نساء/163؛ مائده/78؛ انعام/84؛ اسراء/55؛ انبیاء/78و79؛ نمل/15و16؛ سبأ/10و13؛ ص/17و22و24و26و30) داود به عبری داوید تلفظ می شود که به معنی محبوب است. | 8 | بیت اللحم | 1 |
اشخاص | سلیمان | از انبياء معروف بنى اسرائيل | از انبياء معروف بنى اسرائيل، نام مبارك سلیمان هفده بار در قرآن ذكر شده و پسر داود نبى است. | 8 | 1 | |
اماکن | صفا و مروه | مبدأ و منتهی سعی حجاج | صفا در لغت به معنى سنگ محكم و صافى است كه با خاك و شن آميخته نباشد و مروه به معنى سنگ محكم و خشن است. در قرآن کریم فقط در آیه 158سوره بقره از این دو مکان نام برده شده است. | 1 | ||
اشخاص | طاغوت | خدایان دوغین و مردم متجاوز | اين كلمه هشت بار در قرآن كريم آمده و مراد از آن خدايان دروغين و مردمان متجاوز و طاغى است. (بقره/ 257و 259؛ نساء/54و63 و 78؛ مائده/65؛ نحل/38؛ زمر/19) آن در اصل مصدر است و قبل از اعلال طَغيوت بود. سپس ياء به جاى غين آمد و به واسطه تحرك و انفتاح ما قبل، مبدل به الف شد. دليل مصدريّت آن صحت اطلاقش به مفرد و جمع است. گرچه اصل آن مصدر است ولى بجاى فاعل يعنى طاغى بكار مي رود. (قاموس قرآن، ج4، ص225) | 1 | ||
اشخاص | طالوت | فرمانده بنی اسرائیل از طرف خدا | اسم طالوت دو بار در قرآن مجيد آمده است. (بقره/ 248و250) نام فرماندهى است كه بر بنى اسرائيل از طرف خدا به واسطه بعضى از پيامبران آنها، تعيين گرديد. (قاموس قرآن، ج4، ص227) طالوت اسم عجمى است. | دهکده ای در ساحل رودخانه ای | 1 | |
اشخاص | مریم | دختر عمران، مادر عيسى عليه السّلام | مریم زني است كه قرآن به پاكى او شهادت داده است و نامش سى و چهار بار در سورههاى بقره و آل عمران و نساء و مائده و مريم و مؤمنون و زخرف و تحريم ذکر شده است. | اراضی مقدسه | 1 | |
اماکن | مسجد الحرام | ابتدای معراج رسول اکرم (ص) | مراد از مسجد الحرام مسجد مكّه و یا خود مکه است که در قرآن کریم 15بار این لفظ به کار رفته است. (بقره/144و149و150و191و196و217؛ مائده/2؛ انفال/34؛ توبه/7و19و28؛ اسراء/1؛ حج/25؛ فتح/25و27) در اکثر آیات فوق مقصود مکه است. | 1 | ||
اماکن | مصر | محل زندگی حضرت موسی و یوسف (ع) | اين كلمه پنج بار در قرآن كريم ذكر شده در چهار محل مراد از آن مصر فرعون است و ظاهراً گاهى مراد از آن شهر است. (يونس/ 87؛ يوسف/21و99) ولى از «أَ لَيْسَ لِي مُلْكُ مِصْرَ وَ هذِهِ الْأَنْهارُ تَجْرِي مِنْ تَحْتِي ... » (زخرف/51) ظاهراً مراد مملكت است. اما در (بقره/61) به قولى مراد از آن مصر معروف می باشد. (قاموس قرآن، ج6، ص261) | 8 | 1 | |
اشخاص | موسی | از پیامبران اولوالعزم مبعوث شده بر قوم بنی اسرائیل | نام مبارك موسی 136 بار در كلام اللّه مجيد بكار رفته است. كلمه موسى به زبان قبطى از دو كلمه تركيب شده است: يكى كلمه (مو) كه به معناى آب است و ديگرى كلمه (سى یا شى) كه به معناى درخت مي باشد. سبب اينكه حضرت موسى به اين نام ناميده شد، اين بود که آن تابوتى كه حضرت موسى در آن يافت شد نزديك آب و درخت بود. آن تابوت را كنيزان آسيه زن فرعون كه براى غسل كردن بيرون رفته بودند يافتند. لفظ موسى در عربى به معنى تيغ دلاكى است. (حجة التفاسير و بلاغ الإكسير، جلداولمقدمه، ص249) | 8 | مدین و مصر | 1 |
اشخاص | ميكال | فرشته ای از فرشتگان چهارگانه مشهور | نام میکال یا میکائیل، فقط یکبار در قرآن مجید آمده است: «مَنْ كانَ عَدُوًّا لِلَّهِ وَ مَلائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكالَ فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ» «هر كس كه دشمن خدا و فرشتگان و فرستادگان او (پيامبران) و دشمن جبرئيل و ميكائيل باشد پس بي گمان خدا (نيز) دشمن كافران است.» (بقره/98) | 1 | ||
اشخاص | هاروت و ماروت | دو فرشته ای که بر سرزمین بابل فرستاده شد | هاروت و ماروت يكبار بيشتر در قرآن مجيد نيامده اند. «... وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ ...» (بقره/102) «الملكين» به فتح لام به معنى دو فرشته مي شود و به قرائتی دیگر به كسر لام نقل شده كه به معنى دو پادشاه است. | 7 | 1 | |
اشخاص | جبریل | یکی از چهار فرشته مقرب، موکل وحی | جبریل یا جبرائیل افضل ملائکه و واسطه بین خدا و رسلش است و لفظ جبریل سه بار در قرآن مجید تکرار شده است. (بقره/97و 98؛ تحریم/4) | 1 | ||
رویداد ها | رمضان و لیله القدر | ماه و شب نزول قرآن | رمضان ماه نهم از ماههای قمری بین شوال و شعبان و ماه روزه است. نام رمضان در قرآن در سوره بقره آیه 185 آمده است و تنها ماهی است که قرآن از آن نام برده است. رمضان به معنی سنگ گرم و شدت گرماست و چون موقع تسمیه ماهها این ماه در شدت گرما بوده به این نام نامیده شده یا مشتق از رمض به معنی سوختن است، چون ماه روزه گناهان را می سوزاند، به این نام مسمی گشته است. | 1 | ||
سایر | حنیف | دین توحیدی منسوب به حضرت ابراهیم | لفظ حنیف ده بار در قرآن به صورت مفرد (بقره/135؛ آل عمران/67و95؛ نساء/125؛ انعام/79و161؛ یونس/105؛ نحل/120و123؛ روم/30) و 2 بار به صورت جمع (حج/31؛ بینه/5) آمده است. | 1 | ||
اقوام | صابئين | پيروان یحیی بن زکریا | در سه آيه از قرآن، از صابئين نام برده شده كه در دو جا در كنار يهود و نصارى (بقره/62؛ مائده/69)و در يك جا در كنار يهود و نصارى و مجوس و مشركين آمده (حج، 17) و در دو مورد به صورت«صابئين» و در يك مورد به صورت «صابئون» ذكر شده است. (كوثر، ج1، ص193) آنان داراى كتابى بودند كه آن را به حضرت يحيى بن زكريا نسبت مىدهند. (تفسير آسان، ج13، ص74) | 1 | ||
اقوام | عاد | قوم هود، تكذيب هود و نزول عذاب | نام قبیله عاد بیست و چهار بار در قرآن آمده است. آنچه قرآن كريم از سرگذشت اين قوم آورده چند كلمه است: يكى اينكه قوم عاد، مردمى بودهاند كه در « احقاف» زندگى مىكردند. (شرح احقاف گذشت) كه اين قوم بعد از قوم نوح بودهاند. (اعراف/69؛ ذاریات/46) آيه سوره استفاده مىشود كه: آنها مردمى بلند قامت چون درخت خرما بودهاند. (قمر/20؛ الحاقه/ 7) مردمى بسيار فربه و درشت هيكل. (اعراف/69) مردمى بودهاند سخت نيرومند و قهرمان (سجده/15؛ شعراء/130) و از آيات سوره شعراء و سورههايى غير آن بر مىآيد كه اين قوم براى خود تمدنى داشته و مردمى مترقى بودهاند، داراى شهرهايى آباد و سرزمينى حاصلخيز و پوشيده از باغها و نخلستانها و زراعتها بودهاند و در آن عصر مقامى برجسته داشتهاند و در پيشرفتگى و عظمت تمدن آنان همين بس كه در سوره فجر درباره آنان فرموده: «أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِي الْبِلادِ». پس آنها بر توانایی و دارایی خود غره شدند و گفتند: كيست كه از ما نيرومندتر باشد! خداى توانا حضرت هود را از ميان آنان برای قوم عاد مبعوث كرد. هود عليه السّلام آن قوم را به يكتاپرستى دعوت مي كرد، ولى آنان كافر و مرتكب معصيت و فساد در زمين شدند، خداى توانا آنان را از باران رحمت خود محروم كرد. بادى را (كه شديدترين عذاب بود) براى نابودى ايشان مأمور كرد. | « احقاف» | 1 | |
سایر | فرقان | جدا کننده حق از باطل؛ | فرقان به معناى جدا کننده حق از باطل. واژه فرقان هفت بار در قرآن كريم آمده است که سه مورد آن به معنی قرآن آمده است. (آل عمران/4؛ فرقان/1؛ بقره/185) این واژه در قرآن نیز به معنای جدا سازى مردم در موقعیت های مختلف استعمال شده است: | 1 | ||
سایر | قرآن | نام آخرین کتاب آسمانی | معروفترين نام مجموعه وحى محمدى همان قرآن است و اين نام بيشتر از همه نامهاى ديگر، در خود قرآن آمده است. اين كلمه شصت و هشت بار در قرآن تكرار شده و در همه جا به معناى همين كتاب آسمانى است، جز در دو مورد كه به صورت «قرآن الفجر» ذكر شده و منظور از آن نماز صبح مىباشد. (اسراء/78) كلمه قرآن بيشتر به صورت تنها ذكر شده و گاهى هم با صفتهايى چون حكيم، مبين، مجيد، كريم، عظيم، ذى الذكر، عربى و در مواردى به صورت «هذا القرآن» آمده است. | 1 | ||
اقوام | نصارى | پیروان حضرت عیسی (ع) | نصارى نام پيروان حضرت عيسى (ع) است مفرد آن نصرانى است. «ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا» (آل عمران/67) اين لفظ يكبار بيشتر در قرآن مجيد نيامده است. ولى «نصارى» چهارده بار ذكر شده است. (بقره/62و 111و(113دوبار آمده)و120و135و140؛ مائده/14و 18و 51و69و82؛ توبه/30؛ حج/17) | منطقه جلیل از فلسطین | 1 | |
اقوام | يهود | قومی از نسل اولاد حضرت یعقوب (ع) | يهود نام قومى است كه ابتدای آن از دوازده فرزند حضرت يعقوب (ع) است. واحد آن يهودى و مؤنّثش يهوديّه است. هود كلمه عربى است به معنی میل و رغبت، به قولى عجمى است و بعيد نيست كه مخفّف يهود باشد و ياء از كثرت استعمال حذف شده است. بعضى گفتهاند واژه يهود از هدنا اليك (الاعراف/156) گرفته كه نامى در معنى مدح و ستايش كه بهتر از منسوخ شدن شريعتشان به وسيله پيامبران بعدى اين نام بر آنها الزامى شد، هر چند كه ديگر معنى مدح ندارد. مراد از آن در آيه دين است نه نژاد. > | 1 | ||
اعضاي بدن | سمع | گوش | 14 | |||
اشياء | غشاوة | پرده | 2 | |||
شغلها | تجاره | تجارت | 9 | |||
اعضاي بدن | أُذُن | گوش | 16 | |||
اعضاي بدن | اصابع | انگشتان | 2 | |||
حوادث طبيعي | رعد | غرش ابر | 2 | |||
حوادث طبيعي | برق | نوري كه از برخورد ابرها بر مي خيزد | 5 | |||
حوادث طبيعي | صاعقه | وقتي أبر، الكتريسيته خود را به زمين ميدهد. | 8 | |||
حیوانات | بَعوضه | پشه ریز | خداوند با این حشره ریز مثال زده و از کوچکی آن ابا ندارد. | 1 | ||
اعداد | سبعه | هفت | 22 | |||
اعضاي بدن | دَم | خون | 10 | |||
اعداد | اربعين | چهل | 4 | |||
حیوانات | عِجل | گوساله | گوساله بریانی که حضرت ابراهیم برای فرشتگان مهمانش آورد. | 1 | ||
گیاهان | فوم | سیر | قوم بنی اسرائیل بر مائده آسمانی(یک نوع غذا)صبر نکردند و تقاضای روئیدنی ها از جمله سیر کردند. | 1 | ||
گیاهان | عدس | عدس از حبوبات خوردنی است | قوم بنی اسرائیل بر مائده آسمانی(یک نوع غذا)صبر نکردند و تقاضای روئیدنی ها از جمله عدس کردند. | 1 | ||
گیاهان | قِثّاء | خیار | قوم بنی اسرائیل بر مائده آسمانی (یک نوع غذا)صبر نکردند وتقاضای روئیدنی ها از جمله خیار کردند. | 1 | ||
گیاهان | بَصَل | پیاز | قوم بنی اسرائیل بر مائده آسمانی (یک نوع غذا)صبر نکردند وتقاضای روئیدنی ها از جمله پیاز کردند. | 1 | ||
گیاهان | بََقل | سبزی | قوم بنی اسرائیل بر مائده آسمانی (یک نوع غذا)صبر نکردند وتقاضای روئیدنی ها از جمله سبزی کردند. | 1 | ||
خوردنيها | بقل | سبزي | 1 | |||
خوردنيها | قثاء | خيار | 1 | |||
خوردنيها | بصل | پياز | 1 | |||
زمان | سبت | روز شنبه | 7 | |||
حیوانات | قرده | ميمون | 3 | |||
حیوانات | بقره | گاو | 9 | |||
رنگها | صفراء | زرد | 5 | |||
اعداد | الف | هزار سال | 9 | |||
زمان | سنه | سال | 18 | |||
وسايل حمل و نقل | فُلك | كشتي | 23 | |||
حیوانات | دابه | جنبنده | 18 | |||
حیوانات | خِنزیر | خوک | در این آیه خوردن آن بر مسلمانان حرام شده | 1 | ||
اعضاي بدن | بطن | شكم | 16 | |||
زمان | شهر | ماه | 21 | |||
رنگها | اَسْوَد | سياه | 7 | |||
رنگها | ابيض | سفيد | 12 | |||
زمان | فجر | صبح گاهان | 6 | |||
پوشیدنیها | لباس | پوشیدنی | پوشیدنی بهشتیان،لباسی از حریر است. | 1 | ||
اعضاي بدن | رأس | سر | 17 | |||
اعداد | عشره | ده | 9 | |||
نوشيدنيها | خَمر | شراب | 6 | |||
اعداد | اربعه | چهار | 15 | |||
اعداد | الوف | هزاران | 1 | |||
اشياء | كرسي | صندلي | 2 | |||
اعضاي بدن | عظم | استخوان | 14 | |||
اعداد | مائه | صد | 6 | |||
وسايل حمل و نقل | الحمار | الاغ | 4 | |||
نوشيدنيها | شراب | نوشيدني | 11 | |||
حیوانات | حِمار | خر | مثال کسانی که تورات بر آنها تکلیف شد ولی به آن عمل نکردند. | 1 | ||
گیاهان | حبه | دانه | 12 | |||
گیاهان | سُنبل | خوشه،جمع آن سَنابل وسُنبلات است. | مثالی برای چندین برابر شدن ثمره انفاق در راه خدا.از یک دانه هفت خوشه بروید،در هر خوشه صد دانه باشد. | 1 | ||
خوردنيها | عنب | انگور | 11 | |||
گیاهان | نَخل | درخت خرما | درختان بلند قامتی که میوه های متراکم دارند. | 1 | ||
شغلها | كاتب | نويسنده | > | 6 | ||
اعضاي بدن | ارحام | رحمها | 7 |